معنی پریشانی و آشفتگی
حل جدول
واژه پیشنهادی
ژولیدگی
لغت نامه دهخدا
پریشانی. [پ َ] (حامص) پراکندگی. پاشیدگی. تفرقه. تفرق. تَبدّد. تَذَعذُع:
چون بدو بنگری آنگاه بصلح آید
این خلاف از همه آفاق و پریشانی.
ناصرخسرو.
آبادی میخانه ز ویرانی ماست
جمعیت کفر از پریشانی ماست.
خیام.
وجودت پریشانی خلق از اوست
ندارم پریشانی خلق دوست.
(بوستان).
تو کی بدولت ایشان رسی که نتوانی
جز این دو رکعت و آنهم به صد پریشانی.
سعدی.
|| آشفتگی. شوریدگی. اختلاط. ژولیدگی. بی نظمی. بی ترتیبی. || اضطراب. تشویش. بیقراری:
عارفان گرد نکردند و پریشانی نیست.
سعدی.
غم موجود و پریشانی معدوم ندارم
نفسی میزنم آسوده و عمری بسر آرم.
سعدی (گلستان).
|| فقر. تنگدستی. تهی دستی. بی چیزی. بی سامانی.
- پریشانی حواس، ناجمعی و تفرقه ٔ حواس. پراکندگی فکر.
- پریشانی خاطر، اضطراب. تشویش. آشفتگی خاطر. دلتنگی:
پریشانی خاطر دادخواه
براندازد از مملکت پادشاه.
(بوستان).
آشفتگی
آشفتگی. [ش ُ ت َ / ت ِ] (حامص) کیفیت و چگونگی و صفت آشفته. خشم. غضب:
نیاطوس چون دیدبنداخت نان
ز آشفتگی بازپس شد ز خوان.
فردوسی.
|| اختلال: ابتداء آشفتگی دولت بنی العباس اندر سال سیصدوهشت بود پس از هر نواحی اضطراب خاست و شکوه ایشان کم شد. (مجمل التواریخ). || هرج و مرج: چون آشفتگی برخاست بعد از وفات سلطان، دبیس بن صَدَقه در حدود عراق تغلب کرد... (مجمل التواریخ). || عشق. وَلَه ْ. شیفتگی:
پس آنگه زلیخا بر ایشان نمود
کز آشفتگی داستانْشان چه بود.
شمسی (یوسف و زلیخا).
|| جنون:
پس آشفتگی باشد و ابلهی
که انگشت بر حرف صنعش نهی.
سعدی.
- آشفتگی آبی، برهم خوردگی و اختلاط آن با رسوب.
- آشفتگی چشم، برهم خوردگی و دردگین شدن آن.
- آشفتگی دریا، اضطراب و انقلاب و تلاطم و طوفان آن.
- آشفتگی موی، کالیدگی آن.
- آشفتگی هوا، انقلاب آن. باد یا ابر سیاه یا برف و بوران در آن پیدا آمدن.
فرهنگ فارسی هوشیار
پراگندگی، تشویشاضطراب بیقراری ناراحتی، آشفتگی شوریدگی ژولیدگی بی نظمی بی ترتیبی، تنگدستی فقر تهیدستی بی چیزی، (تفرقه که در سالک وجود دارد اشاره بخلق است بدون حق مشاهده عبودیت. ) . یا پریشانی حواس پراکندگی فکر. یا پریشانی خاطر. تشویش دلتنگی اضطراب.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پراکندگی،
آشفتگی،
شوریدگی،
[قدیمی] بینوایی، دستتنگی،
تعبیر خواب
اگر خواب ببینید که موضوعی باعث پریشانی شما شده است، بیانگر وقوع پیشامدهای ناگوار است. دیدن پریشانی و ناراحتی دیگران در خواب، نشاندهندهی آن است که بیماری شما را تهدید میکند. - آنلی بیتون
مترادف و متضاد زبان فارسی
فارسی به عربی
تشویش، حیر، حیره، ضیق، کآبه، ماساه، مشکله، مضایقه، اِرتباک
فارسی به آلمانی
Durcheinander (n), Gewirr (n), Trubel, Verwechslung (f), Verwundern
فارسی به ایتالیایی
confusione
معادل ابجد
1390